یا علی! | ... | |
يا علي تو اين جا قوت برخاستني و مخاطب هر خواستن. يا علي ! تو آن چنان گداختني که عشق نتواند و عقل نداند و استاد نخواند. يا علي ! تو درد عظيم ، شهامت عظيم ، تو معناي ديگر گونه ي عظمتي. عمري است که مي دانم واين ها را مي دانم و بازمي مانم. بازمي مانم از رفتن و رسيدن و دربندم دربند ماندن و پوسيدن. يا علي ! زيستني چنانم بياموز که فارغ از حسرت هاي دوشينه و ديرينه و پارينه ، به مدد دانستن ، مرا يارستني نو باشد و گامي ديگر و ديگرگونه گامي در اين وادي خوف و حسرت. يا علي ! مرا مي کشد حسرت بي حسرت زيستن. بگذار تا چنان جهان پير و کهنه در چشمانم رنگ بي رنگي گيرد که حسرتي نباشد و آرزوي بي حسرتي نيز. يا علي ! اين نداي رفتن ، اين که بايد روزي رفت ، اين روزها يادم مي آورد که هميشه را پنجه انداخته ام و آويخته ام نه به زندگي ، که اين زنده ماندن ، که به اين هر روز مردن.
لینک ثابت
|